امروز:
جمعه, 27 مهر 1403
دسته: گفتگو
پنج شنبه, 05 مهر 1403 19:42
   
    ایمیل
کد خبـر : 2046

سخن مردمابوالفضل قاسمی |جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بزرگ‌ترین رویداد تاریخی ایران اسلامی در طول تاریخ این سرزمین و به‌خصوص دوران پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به حساب می‌آید.

به گزارش سخن مردم: در این جنگ نابرابر با دشمن تا دندان مسلح، رشادت‌هایی مثال‌زدنی و در نوع خود بی‌سابقه رقم خورد .

بر اساس این گزارش، پای صحبت‌های آقای شجاع ، سرباز دوران دفاع مقدس و یکی از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس نشستیم، شاید پنجره‌ای به دوران دفاع مقدس گشوده شود.

 درابتدا خود را معرفی کنید و اینکه در چه سالی وارد جبهه شدید و چه مدت حضور داشتید؟

با نام و یاد خداوند متعال و با عرض تشکر از جنابعالی که زمینه این گفتگو را فراهم کردید، بنده یوسف شجاع  متولد ۱۳۵۱، که در مورخه  ۶۶/۱/۲۴ به عنوان بسیجی به پادگان قدس برازجان جهت آموزش نظامی اعزام شدم که بعد از طی آموزش‌هایی  جهت ادامه آموزش و پایان آن به بوشهر پادگان آموزشی شهید صدوقی اعزام شدیم و در تاریخ ۶۶/۳/۱۸ آموزش به پایان یافت و چون بنده سنم کم و قدم کوچک بنظر می‌آمد برای اعزامم به جبهه جلوگیری کردند که بعد از آن به هر اعزامی که بود مراجعه می کردیم بازم پذیرفته نمی شدیم تا اینکه در تاریخ ۶۶/۷/۲۵ با التماس با تعدادی از دوستان و همکلاسی هایم از طرف سپاه دشتستان با کاروان سپاهیان محمد(ص) اعزام شدیم که بطور متداوم به مدت ۷ ماه و ۹ روز حضور در جبهه دارم.

 

 

چگونه شد که به فکر جبهه رفتن افتادید؟
اینجانب در سال ۱۳۶۳ به عضو بسیج شدم بطوری علاقه ذاشتم که در کوتاه مدتی که فعالیت داشتم، عضو فعال پایگاه شدم و با توجه به اینکه بطور هموار با دوستان هم پایگاهیم در کنار آنها بیشتر با بسیج و شهدا و جنگ آشنا شدم خصوصا از دوستانم که جبهه برمی گشتند و خاطرات آنجا را برایم تعریف می کردند بیشتر مشتاق رفتن می شدم و همین ها باعث شد که با تعدادی از دوستانم عازم جبهه شوم.

در چه عملیاتهای مهمی شرکت داشتید؟
جرف از عملیات زدید، بله عاشق یک عملیاتی بودم ولی افسوس که تا زمانی که بنده در جبهه حضور داشتم این افتخار نصیبم نشد که نشد، ولی در منطقه عملیاتی بودم.
نزدیک به دو ماه در خط مقدم فاو بودم و بعد از فاو در خط مقدم شلمچه(نهر خین)بودم که در آنجا فقط یادم یک شب دشمن پاتک زد که اونم منجر به شکستشان شد.


قدری از حال و هوای آن دوران،همرزمان،دوستان و... بفرمائید؟
باید بعرضتان برسانم که واقعا آن دوران بی‌نظیر و خدایی بود که اخلاص، خدا‌باوری و یک‌رنگی بین همه عزیزان رزمنده موج می‌زد، برایم قابل‌ توصیف نیست و با شنیدن اصلا مجسم نمی‌شود، باور کنید انگار که رویایی بود که بعد از به اتمام رسیدن جنگ همه ما رزمندگان از خوابی شیرین بیدارشدیم و هنوز در حسرت آن لحظه‌ها هم حسرت می‌خوریم و الانم بندا با همان حال و هوای آن روزها زندگی می‌کنم که آن روزهای شیرینی که در کنار همرزمان بودیم تکرار نخواهد شد. اینقدر صفا و صمیمیت و از خود گذشتی ، ایمان ، تقوی و تواضع ، بین همرزمان بود که زبان از گفتن های آن و قلم عاجز از نوشتن آن می‌شود .


در طول دوران دفاع مقدس عنایت خدا را در کجا و چگونه دیدید؟
ما در طول هشت سال جنگی که با ده ها کشور با کمترین امکانات دفاعی و جنگی داشتیم بنظر من این خودش یک معجزه و عنایت بود.
من معجزه را با چشم خودم در فاو دیدم ، در فاو دیدم با وجود اینکه دشمن بعثی روز و شب خمپاره و راکد میزد گاهی ندیدم که یک خمپاره یا راکد در مقر ما بیفتد ، اینها عنایت خدا بود ، یک نکته هم عرض کنم خدمتتان که یک نوجوان در شب جرات از منزل خارج شدن برای انجام کاری را ندارد!!! خودم دیدم که عرض می کنم.
ولی اونموقع همین نوجوانان ماها در مناطق جنکی زیر آتش تیر و ترکش خمپاره ترسی به دل نداشتند که آیا این اعجاز خدا نبود؟
حتی موقعی که به اسارت دشمن هم در می آمدند خم به ابرو نمی‌آوردند و همچون کوهی استوار و قاطع در جلو می ایستادند و خود را برای خانواده شون معرفی می‌ کردند که سالم هستند ولی در دست دشمن، و هزاران اتفاقاتی دیگر که رخ می‌داد.


نقش رزمندگان شهرستان دشتستان را در دفاع مقدس از دیدگاه خود چگونه ارزیابی می کنید؟
نقش آفرینی رزمندگان دشتستان در ۸ سال دفاع مقدس این بود که خوش درخشیدند و در کنار دیگر هم وطنان غیور و شجاع خود نامشان را در دفتر زرین دفاع مقدس ماندگار کردند.
واقعا غیرت و پای مردیشان قابل توصیف نیست.، چهره همه همرزمان با توجه به سن کمی که داشتند شهادت را در وجودشان میدیدیم
نقش آفرینی دشتَستانیها البته تنها به حضور در جبهه ختم نشد و اهالی مردم دشتستان در پشت جبهه‌ها هم با پشتیبانی از رزمندگان نقش بسزایی در کمک‌های نقدی و غیر نقدی خصوصا در پخت نان ایفا کردند.

 

خاطره ایی که برای تان سختی و مشقت های دوران دفاع مقدس را تداعی می کند، تعریف کنید؟
می ‌توان گفت خاطرات و صحنه ‌های دفاع مقدس، کلاس خودسازی هستند.رزمندگان در میان طوفان حوادث و مشکلات جنگ از حریم مملکت دفاع کرده‌اند و سختی‌های جنگ، هرگز خللی در روح بلند و استقامت شکست‌ناپذیر آن‌ها وارد نکرد. ولی سخت ترین خاطرات دوران دفاع مقدس شهادت همسنگران و همرزمانی بود که روزها و ماهها کنار هم بودیم و از آنها خاطرات زیادی همراهمان به جا مانده است.

 

صحبت پایانی ؟
به نظر من خیر دنیا و آخرت مسیری است که همه شهدای ما در آن مسیر رفتند و به ما هم نشان دادند و ما هم باید تا نفس می کشیم در همین مسیر که شهدا رفتند باشیم و هیچ وقتم از این مسیر خارج نشویم ، چون با خارج شدن در این مسیر همه چیز را باخته ایم . خصوصا جوانان ما باید ادامه دهنده راه امام و شهدا باشند تا ایران اسلامی ما سرافراز و پایدار بماند و گوش به فرمان رهبرمان امام خامنه ای باشیم و تا رساندن پرچم به حضرت مهدی(عج) تلاش کنیم .

 

 

 

 

 

اضافه کردن نظر
نام

اشتراک گذاری : Bookmark and Share Bookmark and Share Bookmark and Share Bookmark and Share Bookmark and Share Bookmark and Share Bookmark and Share Bookmark and Share